موسی» که دید حال و هوایت، دادت به دست‌های رضا»یت 
اشکی نشست گوشه چشمش، تا فاطمه» زدند صدایت
از جنس‌ آسمانی و نوری، از چشم باز پنجره دوری
بین برادران غیوری، خورشید هم ندیده ردایت
رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله تو هراسان
شد قبله دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت!
من تشنه‌ای رسیده به دریا، با آرزوی دیدن زهرا»
دربان! بگو ملیکه قم را: از راه آمده‌ست گدایت



دریافت

مدت زمان: 2 دقیقه 29 ثانیه

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها